Tuesday, May 23, 2006


او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ

وقتي كه فشردمش به آغوشم تنگ

لرزيد دلش شكست و ناليد كه: آخ

اي شيشه چه مي كني تو در بستر سنگ؟؟