Monday, February 06, 2006

Sos


تو نمی فهمی درد مرا

درد بودن در میان خاطره های اسیر

دردعشقی که در آن عشق حسرت باشد

درد بی دردی، دردی مزحک برای مردم

درد بودن در میان آنهایی که هیچ گاه نبوده اند

تو چه میدانی مرگ آرزو چیست

مرگ آرزوی زنده بودن

مرگ هر آنچه برای آنها زنده بودی

یادته یه روز از من پرسیدی؟؟؟؟

ـ:اگه من نباشم گریه میکنی

گفتم نه!!!!وباز پرسیدی؟؟؟

ـ:منو بیشتر دوست داری یا زندگیتو

گفتم زندگیمو!!!وتو رنجیدی

ولی نمی دانستی اگه بری من گریه نمی کنم

بلکه میمیرم

وتو همه زندگی من بودی

پس چرا و به کدامین گناه؟؟؟؟؟

حق دوست داشتن را از من گرفتی

به کدامین گناه بتی که از تو در دلم بود

را شکستی؟؟؟؟؟؟؟؟

و حالا برگشته ای با یک شکست تلخ

که تلخی این شکست روحم را اسیر کرده

و دلم را طوفانی....ولی باز هم غرور

باز هم غرورت سدی شده سخت

و دل من اسیر درد آزادی

همون آزادی که تو روزی به او دادی

و او را از بند محبت نجات دادی

غرور...غرور...غرور...غرور

بس کن دیگه مگر تو برای غروت راهی گذاشته ای

دلی که اسیر هوس شد دیگر غرور نمی شناسد

با تولد هوس غرور می میرد می میرد

تو دیگر هیچ گاه مال من نخواهی شد

این را دلم قبل از مرگش در گوشم داد کشید

ولی من هنوز زیر دین عشق مانده ام

وچه تلخ واژه ایست آزادی بدون عشق

پرنده ای که اسیر نبوده قدر آزادی را نمی داند

این را خوب میدانم

ولی قو که اسیر قفس نیست پس چرا از اسارت

می خواند و در آزادی می میرد

آری گناه او نیز عشق است

چیزی که خدا معنی آن را نمی فهمد

چون کسی را ندارد که عاشقش شود

او تنهای تنهاست وحسادت می کند

به موجودی که می تواند عاشق با شد و دوست بدارد

وبه همین دلیل بی دلیل

عاشقان را محکوم به تنهایی میکند

وآه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Ghayeghi khaham saakht , khaham andaakht be aab , door khaham shod az in khake Gharib ... movafagh bashi MaRdE BOzoRG .... *M*

1:51 AM  

Post a Comment

<< Home